,
, متن آهنگهای قدیمی شکیلا
, دانلود بهترین ترانه های شکیلا
, معروف ترین آهنگ شکیلا
, معروفترین آهنگ شکیلا
, دانلود آهنگهای شکیلا قدیمی
, اهنگ قدیمی شکیلا
, دانلود آهنگ شب بی خبری از شکیلا
, متن آهنگ رسوای زمانه شکیلا
, دانلود آهنگ های شکیلا mp3
,
https://talk.patoghu.com/thread188838-2.html
بدر آ صنما رخ جان بنما
شب بی خبری شب شور و نوا
شب رفتن تا دل نور و صدا
من و بیم از آن که زمان گذرد
دل و شوق سفر که رسد به خدا
شب صبحت دل شب مستی جان
شب طعنه زدن به زمین و زمان
من و ذوق سخن من و شوق بیان
سخنی که ز دل نرود به زبان
تب عشق و جنون ره همسفری
شده قسمت دل همه در به دری
شده جام و سبو همه جلوه او
من و راز مگو من و بی خبری
شب صبحت دل شب مستی جان
شب طعنه زدن به زمین و زمان
من و ذوق سخن من و شوق بیان
سخنی که ز دل نرود به زبان
بدر آ مه جلوه گرا ز افق بدر آ
که گشوده کنی پر و بال مرا
ز سیاهی شب بدر آ سحری گذرا
به زبان دلی سخنی بسرا
شب صبحت دل شب مستی جان
شب طعنه زدن به زمین و زمان
من و ذوق سخن من و شوق بیان
سخنی که ز دل نرود به زبان
چشمای من میل به گریه داره می خواد بباره
دل نمی دونی که چه حالی داره چه حالی داره
غصه به جز گریه دوا نداره خدا نداره
هر چی تو دنیا غمه مال منه
روزی هزار بار دل می شکنه
دل دیگه اون طاقتارو نداره خدا نداره
پشت سر هم داره بد می یاره خدا می یاره
از در و دیوار واسه دل می باره خدا می باره
زندگی آی زندگی خسته ام خسته ام
گوشه زندون غم دست و پا بسته ام
هر چی تو دنیا غمه مال منه
روزی هزار بار دل می شکنه
دل دیگه اون طاقتارو نداره خدا نداره
پشت سر هم داره بد می یاره خدا می یاره
از در و دیوار واسه دل می باره خدا می باره
زندگی آی زندگی خسته ام خسته ام
گوشه زندون غم دست و پا بسته ام
هر چی تو دنیا غمه مال منه
روزی هزار بار دل می شکنه
دل دیگه اون طاقتارو نداره خدا نداره
پشت سر هم داره بد می یاره خدا می یاره
از در و دیوار واسه دل می باره خدا می باره
نشود فاش کسی آنچه میان من وتوست
تا اشارات نظر نامه رسان من وتوست
گوش کن با لب خاموش سخن می گو یم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من وتوست
روزگاری شد وکس مرد ره عشق ندید
حالیاچشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گو یم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من وتوست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه عشق است نشان من و توست
این همه قصه ی فردوس وتمنای بهشت
گفتگو ای وخیالی ز جهان من و توست
سایه زآتشکده ی ما ست فروغ مه و مهر
وه از این آتش روشن که به جان من توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گو یم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من وتوست
الا ای پیر فرزانه نکن عیبم ز میخانه میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان پیمان شکن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی
زمانه دیده بر هم نه بر هم نه
که من با لعل خاموشش نهانی
نهانی صد سخن دارم دارم
به کام وآرزوی دل چون دارم خلوتی حاصل
چه فکر از خبث بد گو یان میان انجمن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی
زمانه دیده بر هم نه بر هم نه
که من با لعل خاموشش نهانی
نهانی صد سخن دارم دارم
سزد کس خاتم لعلش زنم لاف لاف سلیمانی
چو اسم عظمش باشد چه ترس از اهرمن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی
زمانه دیده بر هم نه بر هم نه
که من با لعل خاموشش نهانی
نهانی صد سخن دارم دارم
به کام وآرزوی دل چون دارم خلوتی حاصل
چه فکر از خبث بد گو یان میان انجمن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی
زمانه دیده بر هم نه بر هم نه
که من با لعل خاموشش نهانی
نهانی صد سخن دارم دارم
بارالها مددی که از تو غافل نشوم
بارالها مددی غريب و سائل نشوم
کمکم کن که پر از عشق شود دفتر دل
کمکم کن که ورق پاره باطل نشوم
با تو درويش منم گذشته از خويش منم
آن کم از همگان بيش منم گذشته از خويش منم
مثل يک شاخه سنگين پرم از بار نياز
بارالها چه کنم گر به تو مايل نشوم؟
دل درويش من اين ثروت بی پرده وفا
آيه بذل توام چگونه نازل نشوم
با تو درويش منم گذشته از خويش منم
آن کم از همگان بيش منم گذشته از خويش منم
من يکی قطره و تو ساحل دريای وجود
کمتر از هيچم اگر من به تو واصل نشوم
بارالها حاصل بودنم اين تحفه دل
مددی کن که سرافکنده ز حاصل نشوم
با تو درويش منم گذشته از خويش منم
آن کم از همگان بيش منم گذشته از خويش منم